انتخابات فرمایشی و بحرانهای دوازده‌گانه رژيم ايران

عربي ودولي

الانتخابات الإيرانية
الانتخابات الإيرانية - أرشيفية


انتخابات فرمایشی این‌بار، بیش از سلسله انتخابات سال‌های گذشته، رژیم ولایت فقیه را در تنگنا گذاشته است. تنشهای قابل ملاحظه مربوط به‌ برخی نمایش‌های انتخاباتی پیشین، همه پس از برگزاری انتخابات پدید آمد. در حالی که این‌بار پیش از برگزاری، آخوندهای حاکم دچار یک گرفتاری سیاسی عمده شده‌اند. این وضعیت حاصل رشته‌یی از وقایع بزرگ سال‌های اخیر است که رژیم ولایت فقیه را به‌حالت تدافع کشاند:

قیامهای سال‌های 88 و 89، از هم گسستن وحدت باندهای جناح خامنه اي، جنگ داخلی در سوریه و خارج شدن بخش اعظم آن از کنترل رژيم اسد و تحریم‌های بین‌المللی.

تاثيرات مهم این وضعیت تدافعی این بود که رژیم در سال 1390 با رو آوردن به ‌مذاکرات مخفی با آمریکا تدارک عقب‌نشینی از برنامه بمب‌سازی اتمی را شروع کرد، در سال 92 خامنه‌ای از ترس فوران دوباره قیام‌ها قوه مجریه را به روحاني واگذار کرد، در سال 93 با سقوط مالکی در عراق، سلطه كامل خود بر دولت این کشور را از دست داد، در سال 94 از برنامه اتمی عقب‌نشینی کرد و در سال 95 در نابودي اعضاي مجاهدين در عراق شكست خورد و در برابر انتقال جمعی و سازمان‌یافته آنها نتوانست كاري انجام دهد.

حالا، رژیم ولایت فقیه می‌خواهد راهی برای دفاع از موجودیت خود در مقابل یک تهدید مهاجم و در حال گسترش پیدا کند. این تهدید را می‌توانیم انباشت بحرانها بنامیم و مهم‌ترین‌ موارد آن دست‌کم دوازده بحران جدی را به‌دست می‌دهد:

1- قدرت حاکم تجزیه شده و اجزاء تقسیم شده یکدیگر را فلج یا تضعیف می‌کنند. اين فقط منازعه قدرت بین جناح خامنه‌ای و جناح روحانی نیست. بلکه در جناح غالب یعنی جناح خامنه‌ای هم یک تجزیه و تلاشی در حال گسترش مشاهده می‌شود.

2- جنگ جانشینی خلافت خامنه اي که یکی از عوامل بی‌ثباتی در رژیم است، در جریان است.

3- آمادگی اجتماعی برای قیام، بالا گرفته‌ است و سطح اعتراضها و میزان بروز نارضایتی‌ها در سال 95، به ‌بالاترین حد خود از سال 1389 به‌بعد رسیده است.

4- رژیم ولایت فقیه در سه جنگ خارجی، در یمن و عراق و به‌خصوص در سوریه، عمیقاً درگیر شده و راه برون رفتی از این مرداب‌ها ندارد.

5- طرح بزرگ رژیم ولایت فقیه برای انهدام مجاهدین خلق شکست خورده و انتقال پیروزمند مجاهدین ـ انتقال جمعی و تشکیلاتی از لیبرتی به آلباني ـ پیشروی و شکوفایی آلترناتیو دموکراتیک را تضیمن کرد.
6- تضاد بین ملیت‌های سرکوب شده یعنی هموطنان بلوچ و عرب و کرد و سایرین با رژیم شدت پیدا کرده و خصلت تهاجمی به‌خود گرفته است.

7- رژیم یک اهرم اساسی قدرت خود، یعنی برنامه بمب‌سازی اتمی را ـ دست‌کم برای یک دوره ـ از دست داد.

8- برجام از نظر سیاسی شکست خورده است. به‌نحوی که امروز تحریم‌های بین‌المللی به‌ اشکال دیگری در حال عمل کردن است و حتی گسترش آن در چشم‌انداز قرار دارد.

9- دولت روحانی ؛ هم از نظر سیاسی هم از نظر اقتصادی شکست خورده است همچنین استوانه‌های حامی خود در داخل رژیم، رفسنجانی و طبسی را از دست داده است.این شکست اهمیت اساسی دارد و پایان کار جریان اعتدال واصلاحات قلابی نیز به‌شمار می‌رود. این جریان که پیوسته نقش مهمی در بقای رژیم حاکم داشته، از این پس قادر به ‌ایفای چنین نقشی نخواهد بود.

10- جریان انباشت سرمایه در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه دچار وقفه است یا به ‌حداقل خودش رسیده. یک علت اساسی آن، خروج بخش زیادی از سرمایه‌ها از ایران است که عمدتاً برای هزینه‌های جنگ سوریه و حفظ بشار اسد صرف می‌شودرکود عمیق و مزمن، ورشکستگی نظام بانکی، بی‌پولی دولت، و بی‌ثباتی مالی.

11- وضعیت محیط‌زیست، به‌خصوص وضعیت کم‌آبی، یک بحران خطرناک را شکل داده که با تنشهای سياسی و اجتماعی همراه است.

12- شکاف‌های طبقاتی با نمودهایی مثل گرسنگی بخش قابل توجهی از جمعیت کشور، بیکاری حداقل ده میلیون نفر، حضور یک جمعیت 20 میلیونی حاشيه نشين... تشديد شده است.

براي مهار اوضاع ناشي از اين بحرانها ، رژیم قبل از هر چیز به‌ بستن شکاف در رأس حکومت نیاز دارد. این‌که آخوند رئیسی را كه قاتل سي هزار زنداني سياسي است كانديد كرده اند،  برای همین هدف است. اما ظهور این آخوند  به‌این معنی است که برای بحرانهای انباشته‌یی که 12 مورد از مهم‌ترین‌ آنها در این جا گفته شد، رژیم ولایت فقیه هیچ راه‌حلی ندارد. روحانی ادامه وضعیت شکست خورده قبلی است و رئیسی به‌منزله ریختن بنزین روی آتش است. این‌ دو نفرراه‌حل‌های مختلفی نیستند. بلکه دربانهای درهای مختلف بیت ولی‌فقیه‌اند.

قلابی بودن انتخابات به‌این معنی است که فاقد تمام شرایط و موازین شناخته شده انتخابات است.ما با واقعه‌یی مواجهیم که نمای بیرونی‌اش شکلک یک انتخابات است، اما در اصل فعل و انفعالی برای تقسیم قدرت و تجدید آرایش سیاسی در یکی از سطوح بالایی رژیم است. اما اگر ریشه‌های عمیق‌تر این منازعه را دنبال کنیم؛  از نظر سیاسی، نیاز حیاتی ولایت فقیه به‌ یک‌پایه‌ کردن رژیم است؛  از نظر طبقاتی، تضاد میان سر قرون‌وسطایی رژیم با یک بدنه بورژوایی، از نظر حقوقی، تضاد نهاد ریاست‌جمهوری با نهاد ولایت فقیه و از نظر اجتماعی، تعارض جامعه به‌شدت ناراضی و خواهان تغییر با استبداد مذهبی است.

تا جایی که به خامنه‌ای برمی‌گردد، خواست ماکزیمم او این است که رئیسی را بیاورد. خواست مینیمم او روحانی است. 

اینها خواست‌های حداکثری و حداقلی اوست. ولی این‌که کدام را می‌تواند برآورده کند، بسته به ‌توازن قوا در درون و بیرون رژیم یعنی شرایط داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی مي باشد.